18 ماهگی
واکسن 18 ماهگیت را 14 آبان به همراه بابا مرتضی برات زدیم توی درمانگاه یه کمی گریه کردی ولی زود ساکت شدی دخترک صبورم خیلی استرس این واکسنت را داشتم اینقدر که بد شنیده بودم مدام می ترسیدم خدای نکرده خیلی اذیت بشی ولی خدا را شکر تا حالا که خوب بوده مثل واکسن های قبلیت صبوری به خرج دادی نازگلکم بعد از واکسن با بابا مرتضی رفتیم برات یه جارو برقی خریدیم آخه چند وقت بود تا من یا بابایی می خواستیم جارو برقی بکشیم کلی التماس می کردی که بهت جارو را بدیم تو هم کمک کنی الهی قربونت بشم امروز هم حسابی با جارو برقیت مشغول شدی و بازی کردی دختر نازم خیلی دوست دارم اونقدر زیاد که براش تصوری نیست حاضر نیستم یه لحظه غم و ناراحتی و مریضیت&nb...
نویسنده :
مینا
1:55